دوچرخه سواران آستانه ای در کنار رژه موتورسواران و ماشین رانان؛ یاد شهید خوش سیرت را زنده نگه داشتند…
ارسال شده در : جمعه, ژوئن 26th/ 2020ساعت 9:11 ق.ظسرداری که از خانوادههای شهدا خجالت میکشید!
به گزارش پایگاه خبری گیل فام؛
پنج شنبه ۵ تیر ماه ۱۳۹۹ جوانان و نوجوانان آستانه اشرفیه به همراه کانون بسیج شهرشان از مزار شهدای گمنام پارک ساحلی همایش بزرگی به مناسبت سردار شهید مهدی خوش سیرت؛ برگزار گردند!
رژه موتوری،خودرویی و دوچرخه سواری توسط خود جوانان شهرستان آستانه اشرفیه درکنار هم مجموعه ای کم نظیر را پدید آورده بود….
سرداری که از خانوادههای شهدا خجالت میکشید!
شهید خوش سیرت در روزهای پایانی عمر شریفش (اواخر جنگ) از خجالت خانوادههای شهیدان و به خصوص پس از شهادت دو برادرش حسین و رضا خوش سیرت، بعد از عملیات نیز به مرخصی نمیآمد.
او مانع پرواز و عروجش را دو چیز میدانست! یکی ملبس به لباس سبز سپاه شدن تا بر پیشانی اش ستاره بنشیند و دیگری به سنت پسندیده رسول مکرم اسلام (ص) جامع عمل پوشاندن و او به این تکلیف نیز عمل کرده و پایه زندگی مشترکش را با دختری متدینه در اوج سادگی و صفا بنا نهاد تا آخرین ریسمان تعلق زمین و زمینیان را پاره کند و ثابت کند که این بندها و تعلقات نمیتوانند عاشق و مرغ باغ ملکوت را زمینی کرده و در قفس تن اسیر نماید و حاصل پیوند مقدسش دختر مومنهای شد که پس از شهادت آقا مهدی دیده به جهان گشود.
فرماندهی تیپ و معاونت لشکر قدس ۱۶ گیلان
آقا مهدی مسئولیتهای خویش را در جبهه از فرماندهی دسته آغاز و پس از گروهان و گردان، با رشادت و مدیریتی که از خود نشان داده بود به فرماندهی تیپ دوم محرم و معاونت فرماندهی لشکر قدس گیلان برگزیده شد، مهدی که در فراق دوستانش هماره میسوخت و در دل و بر لب آرزوی شهادت داشت.
سر انجام پس ازسالها حضور مستمر و مداوم در جبهههای جنگ و رزم بی امان و مجاهدت در دو جبهه جهاد اصغر و جهاد اکبر، در عملیات نصر ۴ ، فتح ماووت عراق در شش تیرماه ۶۶ ساعت ندای ارجعی الی ربک را از معشوق حقیقی اش شنید و بیتابانه و لبیک گویان بسویش پرکشید و به دریای رحمت الهی پیوست و ستارهای، درخشان در آسمان انقلاب اسلامی ایران شد.
صبح زود گروهان حضرت علی اصغر(ع) به سمت منطقه فتح شده ماووت عراق حرکت کرد. رزمنده هایی که پشت ماشین های تویوتا سوار بودند، سرود شهادت سر می دادند.
شوخ طبعی و مزاح گری بعضی ها گل کرده بود و مدام سر به سر دیکری می گذاشتند. اینگونه اعمال انسان را به تعجب وا می داشت، چرا که بعضی از آنها اساساً اهل شوخی و شلوغی نبودند. البته این قبیل رفتارها در جبهه ها سابقه داشت.« علائمی بود از کسانی که به اصطلاح« نور بالا می زدند» و کنایه از این بود که این رزمنده ها ان قریب است که به شهادت برسند».