🏴⚫️ “احلی من العسل” در سالروز شهادت قاسم ابن الحسن (ع)
ارسال شده در : چهارشنبه, آگوست 26th/ 2020ساعت 10:29 ب.ظبه پاس زنده نگه داشتن نام ویاد شهید نوجوان دشت کربلا حضرت قاسم ع عصر امروز ۹۹/۶/۵مراسم عزاداری دانش آموزی «احلی من العسل » در صحن حرم مطهر سلطان سید جلال الدین اشرف (ع) برگزار شد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گیل فام جمله “احلی من العسل “حضرت قاسم ع در شب عاشورا دریایی از معرفت وعرفان و پراز جهانبینی است
حضور دانش آموزان در چنین مراسمی آنان را با رشادت ها وایثار گری های امام حسین (ع) و یارانش که در کربلا به شهادت رسیدند آشنا می نماید
از آنجایی که مراسم « احلی من العسل » متعلق به دانش آموزان است اگر خود دانش آموزان در میان جمع مداحی کنند تاثیر گذاری آن بیشتر است
حضرت قاسم کیست ؟
حضرت قاسم، پسر امام حسن (پسر امام علی) بود که در اوائل سال ۴۸ هجری قمری به دنیا آمدند. مادر حضرت قاسم به روایتی کنیزی به نام رمله بوده است.
رمله یا نفیله کنیز خوش خویی بود که در بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) روزگار می گذرانید. او مسیر پارسایی را طی می کرد و سازندگی خود رااز طریق عبادت پی گرفت و سرانجام این افتخار را به دست آوردکه به عنوان ام ولد (مادر فرزند) برای حضرت امام حسن(ع) پسرانی آورد که همه اهل رزم و حماسه آفرینی بودند. نام حضرت قاسم را امام حسن به یاد فرزند جدش قاسم نام نهاد و از آن تاریخ نفیله را ام قاسم صدا می زدند.
آن حضرت دو یا سه ساله بود که پدرش به دست جعده ملعون (همسر امام حسن (ع) ) مسموم شد و به شهادت رسید. حضرت قاسم علیه السلام از نظر ظاهری شباهت بسیاری به پدر بزرگوارش امام حسن علیه السلام داشت به طوری که امام حسین (ع ) را به یاد برادرش می انداخت. چهره حضرت قاسم بسیار زیبا و دل انگیز بود و او را به پاره ی ماه یا ستاره ی زیبا تشبیه می کردند.
حضرت قاسم پس از شهادت پدر انس عجیبی با امام حسین داشت و در مهد تربیت حسینی بزرگ شد، ایشان در صحرای کربلا حضور داشتند و از یاران باوفای عموی خود بودند که به میدان رفته و در سن سیزده سالگی و به روایت دیگر ۱۶ سالگی در سال ۶۱ هجری قمری به شهادت رسیدند.
شهادت حضرت قاسم (ع) در واقعه ی کربلا
شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب فرمود:فردا همه ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد:عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه اش چسباند و فرمود:مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد:از عسل شیرین تر است.
امام به او فرمود:تو بعد از بلایی عظیم کشته می شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می شود.
حضرت قاسم به نزد عموی خود آمد تا اذن جهاد بگیرد اما امام حسین (ع ) به او اجازه جهاد نمی داد. امام حسین به دلیل علاقه ای که به فرزند برادر داشت، به او اذن رفتن به میدان را نمی داد و فرمود:ای یادگار برادر، با حضور تو تسلی می جویم. قاسم که برای رفتن به میدان نبرد در پوست خود نمی گنجید از این وضع ناراحت شد و در گوشه ای نشست و با حالاتی از حزن واندوه بنای گریستن نهاد. اما شهادت علی اکبر، قاسم را بی طاقت نمود و دیگرموسم آن فرا رسیده بود که رخصت جهاد گیرد. بنابراین قاسم عمو را خطاب قرار داد و عرض کرد:«پس از علی اکبر (ع) تاب ماندنم نیست به جان بابا بگذارید بروم» و بعد گریه به او مجال نداد و امام نیز با او شروع به گریستن نمود. سپس قاسم(ع) اجازه طلبید و امام دوباره به او اجازه نمی داد.
ناگاه قاسم به یادش آمد که پدرش او را توصیه ای نموده و دعایی بر بازوی راستش بسته است و وی را تذکر داده که به هنگام تالم خاطر می تواند با عمل بر محتویاتش از تاثری که برایش رخ داده خود را برهاند. نوشته را باز کرد و بوسید و شتابان به سوی عموی خویش رسید و آنچه پدرش بر آن تاکید فرموده بود به عرض آن حضرت رسانید. چون امام توصیه برادر را مطالعه کرد به شدت منقلب شد و گریست، و فرمود:آیا با پای خود به سوی مرگ خواهی رفت؟ قاسم عرض کرد:چگونه چنین نباشد. روحم فدایتان و جانم نثار وجودتان.
حضرت قاسم اندام کوچکی داشت، زره ای که متناسب با وی باشد در میان لباس های رزم نیافتند و او جامه معمولی بر تن نمود، عمامه ای بر سر گذاشت و با بخشی از آن جلو صورت را پوشانید. بعضی نقل می کنند که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدان، عمامه اش را دو نصف کرد نیمی از آن را مانند کفن بر تن قاسم(ع) نمود و نیمی دیگر را بر سر قاسم(ع) بست. تشبیه چهره ی قاسم(ع) به نیمه ی قرص ماه از این رو بود که پارچه ی عمامه نیمی از صورت او را پوشانده بود.قاسم در حالی که اشک بر دوگونه اش جاری بود، از خیمه بیرون آمد و جان برکف، سوار بر اسب گردید و رفت تا سینه خود را آماج پیکان دشمن نماید.
میزان علاقه ی امام حسین (ع) نسبت به قاسم (ع)
میزان علاقه امام حسین(ع) به قاسم(ع)، طوری بود که ایشان در وداع با حضرت قاسم(ع) غش کرد و در ابتدای امر، اجازه نداد که حضرت قاسم(ع) به میدان برود. هنگامی که امام حسین (ع) ناله ی حضرت قاسم(ع) را شنید، با شتاب به بالین قاسم(ع) آمد و لشکر را نفرین نمود.
امام حسین(ع) وقتی که به بالین حضرت قاسم(ع) آمد سینه اش را به سینه ی او چسباند، همانطور که روایت شده صورت خود را به صورت علی اکبر چسباند بنابراین امام حسین(ع) حضرت قاسم(ع) را مانند پسر خود علی اکبر(ع) دوست داشت.