مصاحبه با شهاب قاسمی شاعر خوشذوق گیلانی
ارسال شده در : دوشنبه, سپتامبر 20th/ 2021ساعت 6:07 ب.ظغزل یک تعریف کلی دارد و هزار لایه مستور، اما خاصیت غنایی غزل نمیگذارد که ما از آن دست برداریم
شعر در طول تاریخ، در حفظ، ارتقاء و ترویج زبان نقش حیاتی داشته و دارد. اکنون “گیلفام” به معرفی افراد خبره و فعالان عرصهی شعر، ادبیات و فرهنگ میپردازد.
مصاحبه با شهاب قاسمی شاعر خوشذوق گیلانی را در ادامه می خوانید:
- از خود و خانواده تان بگویید.
شهاب قاسمی هستم اهل شهر چای و کلوچه در کوچه های لاهیجان زمین خوردم و با خاکش عاشقی کردم
پدرم را زیاد ندیدم اما پدر بزرگم شاعر مذهبی خوبی بود و مادرم هم کمی علاقه به شعر دارد و داییام در جوانی شعرهای انقلابی خوبی میسرود
- فعالیت خود را در زمینه ادبیات چگونه آغاز کردید؟
فعالیتم در زمینه ادبی را مدیون قطع شدن برق در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ هستم
وقتی برق قطع میشد و کل خانه دور یک چراغ لاله نفتی مینشستیم و خوب به یاد دارم که هرکدام از اعضا خانواده یک دفترچه شعر داشت که پر بود از شعرهای زیبا و دوبیتی های دوست داشتنی ولی در همان ۸ سالگی این دوبیتی به دلم نشست
و همیشه نوبت من که میشد، میخواندمش
ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد
زنم بردیده تا دل گردد آزاد.
پدرم تا قبل از فوتش هرشب برایم گلستان میخواند ولی بعد از فوتش در سال ۶۷ تنها لحظات خوبمان با شعر زمانی بود که برق میرفت، کم کم در اواخر دهه ۷۰ پایم به انجمن های ادبی باز شد، خوب به خاطر دارم که در آن زمان شعرهای خوبی در قالب آزاد و کلاسیک سروده میشد و شاعرهای بسیار قوی و آوانگاردی در انجمن ها بودند
اما نمیدانم چرا آن موقع بیشتر میل به شنیدن داشتم تا نوشتن، رفته رفته از اواخر دهه ۸۰ شروع به سرودن کردم
-آیا همسر و فرزندانتان هم در فعالیت های فرهنگی شرکت دارند؟
متاسفانه و یا شاید خوشبختانه همسرم زیاد به ادبیات و شعر علاقه ای ندارد اما دخترم آشا بسیار علاقمند است و هرشب باید به جای لالایی برایش حافظ و سعدی به همراه چند دوبیتی از باباطاهر بخوانم
غزل ای پادشه خوبان آخرین غزلی است که میشنود و بعد به خوابی عمیق فرو میرود
-خانوادهی شما تا چه حد در پیشبرد اهداف و فعالیت های فرهنگیتان سهیم بوده اند؟
واقعا از همسرم متشکرم که پای تمام دیوانگیهای من ایستاد و با اینکه گفتم علاقهای به شعر ندارد همیشه مثل یک کوه پشتم بوده و هست و هیچگاه مخالفتی در این زمینه با من نداشته و ندارد.
- از تحصیلات آکادمیک خود بگویید.
کارشناس حسابداری هستم و اکنون هم به همین حرفه مشغولم و متاسفانه وقت کمی برای زیست شاعرانه دارم
-لطف کنید شناخت بیشتری در مورد فعالیت های فرهنگی و ادبیتان ارائه دهید.
شعر مینویسم و تمام سعیام بر این است که شعرهایم بتواند درد واقعی انسان امروزی را به جامعه نشان دهد، به نظر من انسان امروز یک گمشده دارد و در شعرهای من این گمشده عشق، محبت و برابری است
- چند اثر تا این لحظه خلق کردهاید؟
خلق اثر هنری کار آسانی نیست، شاید هزاران اثر خلق کنید اما مخاطب تنها یک یا دو اثر را از شما بپذیرد، از این رو در چاپ کتاب بسیار باید محتاط عمل کرد
از بنده یک مجموعه شعر کلاسیک با اسم
“…تا خودکشی” روانه بازار شد
و یک مجموعه شعر ازاد هم به نام “زاده آخر دی” در دست چاپ میباشد
و یک مجموعه کلاسیک
که هنوز نامی برایش مشخص نشده، آماده چاپ است
- جایگاه شعر را در حفظ زبان و فرهنگ یک کشور، چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید جایگاه شعر در حفظ زبان یک کشور جایگاه رفیعی است مخصوصا در ما ایرانی ها که همیشه کشش زیادی به شعر و ادبیات غنایی داشتیم، همانگونه که مستحضرید ما ایرانی ها عاشق منظومه سرایی بوده ایم . بجد باید گفت نظامی،فردوسی ،فخرالدین اسدی گرگانی در این زمینه سرآمد بودهاند.
و افرادی مثل سعدی، خاقانی و صائب در غزل بسیار بسیار به این مهم پایبند بودهاند
- دیدگاهتان درباره جایگاه عشق در شعر امروز چیست؟
همانطور که گفتم عشق میتواند آن نیمه گمشده انسان امروزی باشد، انسانی که عاشق باشد و عشق را زیسته باشد نمیتواند موجود پلیدی باشد و به چیزی غیراز خیر فکر کند
و در نهایت
عاشقان را بگذارید بنالند همه
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
- نظرتان درباره غزل به طور کلی چیست؟
به نظر من این سوال بسیار زیرکانه مطرح شده است، بطور کلی نمیشود در مورد یک قالب نظر داد
غزل یک تعریف کلی دارد و هزار لایه مستور، اما خاصیت غنایی غزل نمیگذارد که ما از آن دست برداریم، هرچند بسیاری از آثار کنونی دارای این خاصیت نمی باشند اما در کل باید گفت غزل نیاز به یک تعریف مدرن تر و تازه تر دارد که امثال محمد سعید میرزایی، رضا شالبافان و بالخصوص محمدرضا حاج رستم بیگلو تعاریف جدیدی از غزل را ارائه میدهند.
- فضای فرهنگی و ادبی را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
فضای فرهنگی و ادبی ایران کاملا تبدیل شده به دو قطب متفاوت، عدهای که شعر را خوب میفهمند و عدهای که شعر را به سخره گرفتهاند، متاسفانه عده دوم خیلی بیشتر از عده اول هستند، اما تاریخ نشان داده که تنها آنهایی که مستحق هستند در یادها می مانند.
سیدجواد(نیما)اسدی/خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی گیلفام