قلم چقدر شرافت دارد و چقدر می ارزد؟
ارسال شده در : سهشنبه, دسامبر 10th/ 2019ساعت 2:22 ب.ظخبرنگار نباید قلم فروش باشد، از طرفی، وی مجاز نیست لطایفالحیل را جایگزین صراحت و ایجاز نماید؛ رمزآلودی، کنایه، ایهام، استعاره و امثال آن، نباید در نوشتههای خبرنگاری که میخواهد تنویر افکار عمومی کند یا سخنگوی مردم باشد، جایی داشته باشند.
گیل فام;
خبرنگار نباید قلم فروش باشد، از طرفی وی مجاز نیست لطایفالحیل را جایگزین صراحت و ایجاز نماید؛ رمزآلودی، کنایه، ایهام، استعاره و امثال آن، نباید در نوشتههای خبرنگاری که میخواهد تنویر افکار عمومی کند یا سخنگوی مردم باشد، جایی داشته باشند و چون محتوای رسانه برای گرهگشایی از کار مردم نوشته میشود پس «رسانه برای مردم» است نه «رسانه برای نان».
از دیرباز منابع قدرت، ازجمله صاحبان سرمایه، بر کار رسانه و خبر نفوذ کرده و میکنند اما این نفوذ در طول تاریخ رسانه، عمدتاً نفوذ بر مالکان و سهامداران رسانه بوده و بسیار کم پیشآمده که نویسنده و فرهیخته و خبرنگار، بهسادگی قلم خود را بفروشد.
محمدی، دانشجوی کارشناس ارشد ارتباطات و از فعالان حوزه خبر و رسانه، معتقد است: «در تمام دنیا قلمفروشی مذموم است و اگرچه نمونههای متعددی هم میتوان یافت اما چون جو عمومی موافق با آن نیست، لذا قلمفروشی، مثل موضوعی ممنوع، همواره با پوشش و مخفیانه صورت میگیرد.» او میگوید: «قلم فروشی در سطح خبرنگار و نویسنده بسیار کمیاب و در سطح مالک رسانه بسیار رایج است».
محمدی، در پاسخ به این سؤال که: از قدیم در ایران، شعرایی بودند که شعر خود را در مدح سلطان خوانده و کیسههای زر دریافت میکردند و آیا این مدیحهسرایی، همان فروش قلم بوده یا نه؟ ساکت میشود و لبخند میزند و در ادامه فقط میگوید: «حساب شعرا با خبرنگاران فرق میکند، خبرنگار متعهد و مسؤول بیان و انتقال درد و خواسته مردم به گوش مسؤولان است.».
علیزاده دانشجوی دکترای ارتباطات معتقد است: «هیچ رسانهای در دنیا نمیتواند بدون سوگیری باشد اما اینکه رسانه یا خبرنگاری، هرلحظه با دریافت پول یا قولهای مساعد، مسیر حرکت و سوگیری خود را عوض کند کاری غیرحرفهای محسوب میشود».
واقعاً چه بر سر جامعه خبرنگاران و صاحبان کانالهای تلگرامی ما آمده است؟ فردی به نام معصومی که خود را محقق شبکههای اجتماعی معرفی کرده، در یک پیام کتبی، با اظهار آگاهی از گلایه دائمی من از قلمفروشی، این مطلب را برایم نوشته بود: «در یک بررسی میدانی از ۱۲ کانال خبری در تلگرام، طی ۳۶ روز جمعاً حدود ۹۰۰۰ محتوا موردبررسی قرار گرفت و ۷ کانال از ۱۲ کانال موردبررسی انتقادات خود علیه یک شرکت خاص را در یکلحظه قطع کرده و شروع به مدیحهسرایی کردهاند که با تحقیقات میدانی مشخص شد مدیر روابط عمومی شرکت مذکور دیدارهایی با مدیران کانالها داشته است». البته پیگیری نگارنده، برای صحه گذاشتن به این موضوع و دسترسی به آقای معصومی بینتیجه ماند، اما نوشتههایش بوی پژوهش بیطرفانه میداد.
جان هارتلی ، پژوهشگر سرشناس دانش ارتباطات میگوید: «خبر» عمدتاً محصول تاریخ است و «تاریخ خبر» از قرن نوزدهم به بعد، به بررسی این امر تبدیلشده است که چگونه عبارت «خبر برای مردم» به عبارت «خبر برای بازار» تغییریافته است.
بدترین تکنیک قلمفروشان، نوشتن مقالات انتقادی برای جلبتوجه قربانی بهمنظور «وارد مذاکره شدن با وی» و «اخذ باج یا امتیاز یا حقالسکوت» از قربانی و سعی در دلجویی و ارتقای چهره رسانهای وی، در محتواهای آتی است.
به نظر میرسد هر انسانی اعم از خبرنگار و نویسنده و غیره در مسیر تکامل قرار دارد و امکان دارد در طول زندگی بارها، سوگیری وی عوض شود یا آنقدر سعی و خطا کند تا جهت و سوی منطبق بر روحیات خود را بیابد اما در این حالت، تغییر سوگیری بهتدریج و با شیب ملایم صورت میگیرد نه بهصورت آنی و پلکانی.
خبرنگار و نویسندۀ محتواهای رسانهای، وظیفه نمایانسازی مشکلات را دارند هر نوع نگاه ترفیعی یا تقلیلی به مسائل مردم ناپسند است و بوی قلمفروشی میدهد. نویسندهای که ساعت خود را با مطامع دنیوی تنظیم میکند، مطمع نظر بسیاری از دشمنان مردم و انقلاب و نامحرمان و نااهلان خواهد بود.
در نظر تئوریپردازان صهیونیست، چنین نویسنده و چنین خبرنگاری، لقمه چرب و نرمی محسوب میشود که میتوان بهراحتی وی را قورت داده و تبدیل به نیروی مخرب خودی کرد. خودفروشی پله بعدی قلم فروشی است؛ خودفروشانی که اکنون به نام هموطن ، دشمن ملت شده و در رسانههای معاند، واقعیت را به خاطر نان تحریف میکنند؛ آینده همین قلمفروشانی هستند که بهسادگی توسط مدیرعامل یا مدیر روابط عمومی یک سازمان خریداریشده و دهانشان با پول بسته میشود.
همانگونه که صداقت در بیان، باارزش است، بیصداقتی مذموم است و خاموشی یک نویسنده و خبرنگار در برابر حقیقتی درک شده، مصداق بیصداقتی و خیانت و قلمفروشی و ننگ است.
خار بدرودن به مژگان، خاره فرسودن به دست
سنگ خاییدن به دندان، کوه ببریدن به چنگ
تشنهکام و پابرهنه، در تموز و سنگلاخ
ره بریدن بیعصا، فرسنگها، با پای لنگ
طعمه بگرفتن، به خشم، از کام شیر گرسنه
صید بگرفتن به قهر، از پنجۀ غضبان پلنگ
صد ره آسانتر بود بر من که در بزم لئام
بادهنوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگ، رنگ
چرخ گرد از هستی من، گر برآرد، گو برآر
دور بادا دور! از دامان نامم گرد ننگ
*****************************
یادداشت از: تورج مهدیزاده ملاباشی