دل نوشته ی دکتر فرزاد جاسمی زرگانی
ارسال شده در : شنبه, مارس 7th/ 2020ساعت 5:20 ق.ظحالا ما همان غواصهای دست بستهایم...
پایگاه خبری تحلیلی گیل فام؛
هنوز در جنوب، صدای آژیر قرمز آشناترین قطعه موسیقی برای مردم است.
جنگ دوباره خودش را تا خرمشهر کشانده و آبادان را محاصره کرده و توپخانه های دشمن از مرز چزابه تا بلندیهای اندیمشک را میکوبند.
هنوز بچههای غیرتمند اهواز “کم” نیاوردهاند و به خاطر دل کارون روبروی حادثه قد کشیدهاند.
این بار لباس عملیات ما “سبز” و “سفید” است با لکههای قرمزی که پرچم ایران را تداعی میکند. شاید یکی از همین روزها بود که غواصهای ما را دست بسته در هورالعظیم رها کردند. آنها تشنه جنگیدن بودند اما آخر یک غواص چگونه باید با دستهای بسته بجنگد؟
ماسک نیست. دستکش نداریم. یک شیشه الکل هم پیدا نمیشود اما “ویروس کرونا” این حرفها را نمیفهمد. آمده است بجنگد و سرزمینم را از پا دربیاورد.
کرونا خطرناک است اما نه به اندازه “پنهانکاری” و “دروغ” که این روزها بیداد میکند.
“کرونا” زجر است اما نه به وسعت راهکارهای غیرمنطقی بعضیها که میتواند حجم فاجعه را چندچندان کند.
“کرونا” قابل مهار است اگر اسلحههایی را که دزدیدهاند به ما برگردانند و خودشان عقبتر بایستند تا کادر درمان کار خودش را بکند.
نگران باشید. “کرونا” مثل هر اپیدمی دیگری نگرانی دارد. من هم که سه دهه با سخت ترین بیماریها چشم در چشم شدهام نگرانم. نگران دانشجویانم که هنوز برای جنگیدن خیلی جوان و کم تجربهاند اما چه باید کرد وقتی “کرونا” مگسک تفنگ را روی پیشانی مردم سرزمینم تنظیم کرده است؟
هر کار که میکنم حتی برای یک لحظه تصویر غواصهای دست بسته از جلوی چشمانم محو نمیشود. دلم میخواهد بدانم وقتی دست های یک غواص را میبندند و در هور رهایش میکنند به چه چیزی فکر می کنم.
دلم میخواهد حالا به همان چیز فکر کنم.