نویسنده: پیمان بازدیدی
سازمانهای مردم نهاد به مجموعه سازمانهای غیردولتی گفته میشود که فعالیت های داوطلبانه عمدتا غیر سیاسی و اجتماعی دارند. این نوع سازمان ها در قالب کارهای گروهی و بسیج مشارکت عمومی در موارد خاصی که شهروندان احساس دغدغه داشته باشند، فعالیت می کنند. به عنوان مثال در امور خیریه، محیط زیست، آسیب های اجتماعی، حمایت از حقوق حیوانات، فعالیتهای حقوق بشری یا آموزش شهروندی برای دستیابی به رفاه و زیست مناسب شهری.
در دنیای امروز و با توجه به رشد شهر نشینی و پیشرفت تکنولوژی و همچنین تلفیق فرهنگ های مختلف به جهت مهاجرت های مردم از مناطق مختلف به شهرها، مدیریت شهری نیز پیچیدگی های خاص خود را دارد. امروزه مدیریت های شهری از نوع مدیریت بخشی و سنتی به مدیریت کلان و علمی و سیستمی تغییر هویت داده اند. بنابراین شهرهایی موفق خواهند بود و رضایت شهروندان را به دنبال دارند که مدیریت شهری آنها مبتنی بر توسعه پایدار باشد.
توسعه ای که در برگیرنده همه جهات شهری از جمله اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی باشد.
با اینحال و با توجه به رشد نسبتا کیفی سازمانهای مردم نهاد که در حوزه شهری کار می کنند، متاسفانه در چند سال اخیر به دلایل مختلف در مدیریت شهری توجه به این نهادها و کمک گرفتن از آنها به سود توسعه شهر، مغفول مانده و کمترین بهره برای توسعه پایدار و همچنین کم کردن چالش های اجتماعی از آنها گرفته شده است.
در ایران اکثر مدیریت های شهر مبتنی بر کش قوس های سیاسی بوده و کمتر مبتنی بر شایسته سالاری و یا پشتوانه مردمی بوده است. بر اساس نگاه مدیریت شهری همیشه از بالا به پایین به جامعه بوده و هیچ گاه مردم محور نبوده است.
وقتی این نگاه در مدیریت کلان شهری حاکم باشد قطعا سازمانهای مردم نهاد دیده نمی شوند و کمترین نقش را ایفا می کنند.
وقتی به تجربه کشورهای توسعه یافته می نگریم می بینیم مدیران شهری آنها به مرحله ای از آگاهی رسیده اند که بدون مشارکت سازمانهای مردمی نمی توانند به آن مدیریت جامع و کامل مد نظر و همچنین توسعه پایدار برسند. چرا که با همکاری این سازمانها می توانند به ایده ال های مدیریت خود سریع تر و موفق تر دست پیدا کنند.
به دلیل عدم شناخت کافی مسئولین و حتی خود مردم از سازمانهای مردم نهاد ، رابطه بین ساختار دولتی و شهری با این موسسات مستقل کمرنگ است. یک دلیل عمده اش این است که در رسانه ها خبررسانی مناسبی از فعالیتهای این موسسات در جهت شناخت کافی و لازم و انعکاس فعالیت های آنها نداشته اند و در خیلی از مواقع-به دلیل تصور تبلیغی-! ممنوعیت پخش در رسانه های ملی وجود دارد.
در صورتیکه مدیریتی موفق خواهد بود که مردم محور و بر اساس مشارکت مردمی باشد و نقش مردم در تصمیمات حساس پر رنگ تر باشد .نقشی که حتی در انجام پروژه های مهم شهری بدون داشتن یک پیوست و ارزیابی اجتماعی باید دیده شود.
سازمانهای مردم بر اساس رسالت و کارکرد های مختلفی که در اساسنامه آنها تعریف شده فعالیت می کنند، مهم ترین کارکرد آنها فرهنگ سازی بر اساس نوع فعالیت خود است. این سازمانهای غیر دولتی مبتنی بر سرمایه اجتماعی خود هستند و معنی واقعی مشارکت اجتماعی دارند .فعالیت هایی که بیشترین کاربرد را در مدیریت شهری دارند همچون فرهنگ سازی در راستای حفظ محیط زیست، ترویج تولید کمتر زباله و آموزشهای تفکیک از مبدا و همچنین امور خیریه، سلامت و روان، کاهش اعتیاد، آموزش های توانمند سازی خانواده های آسیب پذیر. اما یکی از مهم ترین کارکرد های این سازمانها حساسیت زایی در امور مختلف شهری و ایجاد اگاهی بیشتر دربین شهروندان است.
سازمانهای مردم نهاد همچنین با آموزش مردم در بالا بردن اگاهی آنها از حقوق شهروندی و مسئولیت پذیری شهروندان بالاترین تاثیر گذاری را دارند. مدیران کارآمد و با هوش بالا بالاترین بهره را می توانند از این ظرفیت اجتماعی داشته باشند و با مدیریت مردم محور می توانند جامعه پویا و با نشاط و سالم را در کارنامه مدیریتی خود رقم زنند، همچنین هزینه های مدیریتی خود را پایین بیاورند. چرا که این داوطلبین مسئولیت پذیرشهری با کمترین هزینه بالاترین عملکرد را خواهند داشت و همچنین این نوع مدیریت حاشیه امنی در مدیریت پایدار ایجاد خواهد کرد. چرا که بر گرفته از خود مردم است و افراد جامعه احساس مسئولیت بیشتری خواهند کرد زیرا همه آنان که در سرنوشت شهر خود دخیل هستند.
نقش مهم دیگر سازمانهای مردم نهاد در شهرها، به خدمت گرفتن مردم به صورت داوطلبانه در امور مختلف جامعه است که میزان مشارکتهای اجتماعی را بالا می برد. مساله ای که در شهرهای سیاست زده ایران بسیار مبرم است. چرا که هر چقدر فعالین اجتماعی شهرها بیشتر شوند و نهاد های مردمی بیشتر شوند در نتیجه کار مدیریت شهری تاثیر مثبتی داشته و به توسعه پایدار شهری کمک خواهند کرد. بر عکس آن اگر جامعه ما به سمت جامعه سیاسی پیش برود قطعا همه مدیریت ها را از جمله مدیریت شهری که باید محوریت مردمی داشته باشد را متاثر از خود خواهد کرد. در نتیجه در اکثر شهر های ایران شاهد عمر کوتاه مدیریت شهردارها هستیم.
در پایان توصیه می شود برای از بن بست خارج شدن شیوه های اشتباه مدیریتی گذشته یک بار هم شده مدیران شهری به این سازمانها اعتماد کنند تا نتیجه آن را در سریع ترین زمان لمس کنند. امید است با توجه به موقعیت حساس کشور عزیزمان دولت تلاشی در تقویت این سازمانها کند. چرا که مردم در تصمیمات مهم شهری بیشتر احساس مسئولیت می کنند و نیز هزینه های مالی و اجتماعی و نگاه بالا به پایین مدیران ناکارآمد و سنتی کم رنگ می شود.