به گزارش پایگاه خبری گیل فام به نقل از ترشیز خوان؛ اعتراضات اجتماعی در فرانسه ریشه در انقلاب سال ۱۷۸۹ پاریس دارد که به اعدام پادشاه لویی شانزدهم ختم شد. این اعتراضات در سال ۱۹۶۸ توسط دانشجویان فرانسوی ادامه یافت که در نهایت به استعفای ژنرال دوگل انجامید.
اما این اعتراضات هرگز متوقف نشد و بعدها در سالهای ۱۹۹۵، ۱۹۹۷، ۲۰۰۳، ۲۰۰۵، ۲۰۰۹ و آخرین مورد آن، اعتراضات شوک آور که در سال ۲۰۱۸ بود. در ادامه شورش غافلگیرکننده و گسترده است که با محور «تینیجرها»؛ نوجوانان با حداکثر سن ۱۷ سال است که هم اکنون و در سال جاری ۲۰۲۳ جامعه فرانسه در برگرفته است بگونهای که جامعهشناسان و سیاستمداران را دچار بهت کرده است.
این شهروندان معترض جمعی از نوجوانان و حاشیهنشینان در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه شهری مدرن هستند که با وجود آنکه به سختی در نظام سرمایهداری از آنان و یا والدینشان بیگاری کشیده میشود، از یک سو قدرت تامین نیازهای معمولی زندگی اجتماعی و معاش شخصی خود را در سبک زندگی سرمایهداری ندارند و از سوی دیگر اصولا ساختار سیاسی لیبرال سرمایهداری به صورت بنیادین برای هویت آنان، فرصت دیده شدن فراهم نمیکند تا امید دستیابی به شأنیت انسانی و منزلت اجتماعی را در فراینده جوامع غربی جستجو کنند.
اینکه این حرکت اعتراضی قابلیت تبدیل شدن به “جنبش اجتماعی” فراگیر را داشته باشد، قضاوت زودهنگام و غیر منطقی است چرا که:
اولا. اینگونه حرکتهای اعتراضی، هر چند ممکن است همراهی و حمایت ضمنی “مردم” را با خود داشته باشد ولی به دلیل اینکه از وجود دو عنصر دیگر از عناصر اصلی یک جنبش اجتماعی یعنی”ایدئولوژی و رهبری” محروم هستند، امکان تحول بنیادین در ساختارهای سیاسی جامعه غرب را ندارند.
ثانیا. از نیمه دوم قرن بیستم به این سو، دستگاه فکری غرب توانسته است به صورت کاملا حرفهای مطالبات ایدئولوژیک جوانان به عنوان موتور محرک جامعه و تاریخ را در زیر بهمنی از محرکهای انگیزشی همچون لذت طلبی، سرمایه سالاری و شهرت طلبی مدفون نماید.
بنابراین دولت فرانسه خواهد توانست با اعمال فشار اقتصادی و اجتماعی برخانوادها، کمی شل کردن سرکیسه منابع مالی، گشودن فضاهای توهمزای کنسرتهای موسیقی مدرن، کابارههای تخدیر کننده، فیلمهای ماورائی و با توصیه سلبریتی اجارهای، این حرکتهای اعتراضی را مدیریت کند و معترضان را دوباره برای خدمت به سرمایهداری و بیگاری برای سرمایه سالاری، رام تدابیر هوشمندانه خود نماید.
یافته راهبردی
با این وجود نباید از این حقیقت غفلت کرد که اینگونه حرکتهای اعتراضی اعم از اعتراض مردم در پاریس، آمستردام، بروکسل و لندن و یا جنبش ۹۹٪ در واشنگتن، بخشی از جنبش ضد سرمایهداری است که محتوای اصلی آن با حقیقت “شورش علیه حرص و طمع” در هم آمیخته است که توسط شرکتها بزرگ صنعتی و غولهای مالی و تجاری، به عنوان فرزند خوانده دولتهای استعمارگر قرون ۱۵ تا ۱۹ هستند.
دو پیام در اینگونه شورشها در غرب و کشورهای شبه غرب نهفته است؛ نخست اینکه شورش علیه استکبار سیاسی، استثمار اقتصادی و اجتماعی و استحمار فرهنگی و رسانهای است که با مشارکت میدانی مستضعفان فکری و معیشتی برپا میشود.
دوم اینکه این اعتراضات بخش مهمی از مطالبه فطرت انسان است که در فریاد نااگاهانه مستضعفان و یا نجوایآگاهانه روشنفکران دردمند طنین انداز شده و میشود. مطالباتی که مبدا تحولات آخرالزمانی خواهد شد.